نزدیک به 99 درصد از مردم تهران سرزندگی مطلوبی دارند!؟

ساخت وبلاگ

پژوهشی که یک ماه قبل، رونامه شرق رسانه ای کرد پیام عجیبی داشت. گزارش این پژوهش چند هفته بعد، سراسر وبسایتهای کشور را فراگرفت و کارشناسان درباره نتایج خیره کننده آن اظهارنظرات فراوان کردند. این پژوهش با عنوان سنجش و ارزیابی سرزندگی شهری با رویکرد ورزشی - فراغتی در سال ۱۴۰۱ در مرکز مطالعات و برنامه‌ریزی شهر تهران انجام شد و نشان داد که نزدیک به 81 درصد مردم تهران در مجموع اعلام کرده اند که وضعیت سرزندگی پایینی دارند. نزدیک 19 درصد هم گفتند که سطح سرزندگی شان متوسط است. همانطور که انتظار می رود نمره های پایین تر مربوط به ساکنین جنوب تهران بود و شمال شهری ها اوضاع نسبتا مناسبتری را گزارش کرده اند و این رابطه نه فقط وضعیت اقتصادی بلکه میزان بهتر آب و هوا و اکولوژی را هم دربرمی گیرد.

هرچه گشتم اصل گزارش را ندیدم اما سینا صابریان که مدیر طرح و برنامه مرکز است و ظاهرا بر این طرح نظارت داشته می شناسم و می دانم که پژوهشگر متعهد و مستقلی است و حرف غیرعلمی نمی زند. بنابراین، کمی اعتماد کردم. هرچند تأکید این تحقیق بر ورزش و اوقات و اسباب فراغت است و سال 1401 هم سال شادی از نظر اجتماعی، اقتصادی و از همه مهمتر سیاسی نبود (امیدوارم داده های این پژوهش مربوط به قبل از تابستان 1401 باشد) اما در نهایت، یافته هایش شدیدا قابل تأمل است و قابل تعمیم به همه موجودیت شهری و اساسا حق بر شهر که در نهایت معلوم می شود نزدیک به 99 درصد مردم از حالشان راضی نیستند.

البته یافته عجیبی نیست و هر کسی که فرصت کند در شهر تهران قدمی بزند، یافته ای مشابه را به چشم خود خواهد دید. ترافیک وحشت آور که ساعت ها رانندگان و مسافران را کنار هم نگاه می دارد. اینها فقط برخی از دلایل ایجاد این فضای دلمرده و ناسرزندگی است:

  • هوای قهوه ای رنگ که باید بالاجبار تنفس شود،
  • صداهای ممتد بوقهای ماشین و قطار موتورهای بی کیفیتی که با سرعت و حجم فوق العاده بالا از خیابان یا فضای عابر پیدا عبور می کنند،
  • احساس ناامنی دائمی از اینکه نکند کسی کیف، جیب یا گوشی ات را به سرقت ببرد به زور بستاند،
  • مشاغل ناپایدار و تورم پایدار، اوقات فراغتی که نیست و دورهمی های خانوادگی و دوستانه که جبرا از زندگی تهرانی ها حذف شده است،
  • دو یا سه شیفت کار کردن برای بقا،
  • اخبار بد و نگران کننده جنگ های منطقه و وجود سایه جنگ و ترور در کشور،
  • اخبار خیانت های اقتصادی مدیران و اختلاسها و دزدیهای متجاهرانه و بی شرمانه،
  • فشار حداکثری مالیاتی،
  • موجهای پی در پی بیماریهای زمستانی و تابستانی،
  • هزینه های غیرمنطقی بیمارستان،
  • هزینه های خانمان برانداز مدارس و اجبار غیرمستقیم دانش آموزان به ثبت نام در مدارس خصوصی برای قبولی در دانشگاه،
  • سختگیری های ایدئولوژیک دانشگاه ها و اخبار راست و دروغ اخراجها و بگیر و ببندها،
  • کاهش اعتماد عمومی،
  • به کف رسیدن سرمایه های اجتماعی مردم،
  • حذف کنسرت ها یا گران شدن بلیط کنسرت و تیاترها،
  • سربه فلک کشیدن اجاره خانه و قیمت خودروها،
  • حذف اجباری خرید لباس و ارزاق اساسی برای مردان و زنان و کودکان،
  • بی اعتنایی همسایه ها به فریادهای آی کمک آی کمک قربانیان سرقت و تجاوز،
  • گران شدن چندبرابری سیگار و مواد مخدر،
  • فیلمهای خیانت محور و غم آور سینما،
  • حذف تلویزیون داخلی از برنامه روزانه خیلی ها و پناه آوردن به شبکه های ناامیدساز فارسی زبان غربی،
  • تضاد شدید طبقاتی،
  • احساس هر روزه محرومیت،
  • احساس ناامیدی به آینده و ناامیدی از تغییر وضع موجود،
  • دروغ های شاخدار و تمسخرآمیز مسئولین ارشد و میانی،
  • درگیریهای علنی مسئولین با مردم،
  • تونل های تذکر برای حجاب،
  • خودروهای پارک شده پلیس در کنار تهران با مأمورین معذوری که موظفند سراپای عابران پیاده را دید بزنند،
  • حذف کتاب از سبد خانوار،
  • حذف بازیهای سالم خانوادگی و فامیلی،
  • اجبار به تغییر رژیم های غذایی به ویژه با حذف گوشت و میوه،
  • حذف ورزش از برنامه روزانه با توجه به کمبود زمان فراغت و آلودگی هوا،
  • جولان دلالهای بی معرفت در همه جای شهر و طعنه زدن به گروه های مرجع محله ها از جمله بازنشستگان و معلمان،
  • اجبار به حذف ازدواج یا فرزندآوری از روند زندگی جوانترها،
  • تخریب شخصیت سالمندان با قوانین خلق الساعه تأمین اجتماعی،
  • تخریب جایگاه معلمان و استادان دانشگاه،
  • تخریب جایگاه مسجد و روحانیت غیردولتی،
  • تخریب جایگاه پلیس و نیروهای امنیتی،
  • از بین رفتن درختان و فضای سبز طبیعی از سطح شهر و جایگزین شدن نهال های بی روح کاج به جای پوشش باستانی تهران،
  • قطع ناگهانی و پی در پی آب و برق و گاز در ماههای مختلف سال،
  • بیشتر شدن فاصله حرکت متروها و کم شدن قطارها و نتیجتا شلوغی بیش از حد وسایل نقلیه عمومی،
  • افزایش بی نظیر آمار بی خانمانهایی که ناچارند در خیابان یا اماکن متروکه زندگی کنند،
  • مهاجرت اجباری افراد فقیر و بیکار از روستاها و شهرهای مختلف کشور به تهران و ناامیدی از یافتن شغل مناسب،
  • قطع ناگهانی یا سرعت تحقیرکننده اینترنت به صورت ناگهانی و در عین حال، اجبار مردم به استفاده از فیلترشکن،
  • موج مشهود فرار نخبگان و مردم عادی از کشور،
  • بیگانه شدن با ادبیات، موسیقی و شعر اصیل فرح بخش و در عوض، روی آوردن به ترانه های دم دستی،
  • اجبار غیرمستقیم یا مستقیم مالکان به تبدیل خانه های ویلایی به آپارتمان و برج،
  • اجبار غیرمستقیم مردم به اخذ وام های خرد با قسطهای طولانی مدت و مبلغ بالا برای رفع امور روزمره،
  • و..

اضافه کردن ده ها مورد دیگر به این موارد اصلا کار سختی نیست. ضمن اینکه، سرزندگی و نا سرزنده نبودگی مختص تهرانی ها نیست و به نظر می رسد سراسر کشور بخش زیادی از موارد افسرده ساز فوق را جلوی جشمانشان می بینند و لاجرم به همین سرنوشت مبتلایند. شاید اگر بنا شد این پژوهش در سال جدید هم تکرار شود عدد سنگینتری هم بشنویم.

کاری هم از دست متخصصین و کارشناسان ساخته نیست چون هم جایگاهشان نزد افکار عمومی به شدت تخریب شده و هم گوش شنوایی برای راه حلهایشان نیست و نظرات کارشناسانه دیگر تبدیل به غرزدن شده که نگفتنش بهتر است.

با چنین اوصافی اگر آماری غیر از این منتشر می شد، قطعا باید به آن شک می کرد. چون اصل گزارش را ندیده ام نمی دانم محققین محترم به حاکمان هشدار داده اند که اگر این وضعیت مزمن شود به بخشی از خلق و خوی ایرانی ها مبدل خواهد شد و جبران آن احتمالا غیرممکن خواهد بود یا نه. امیدوارم دستکم برای ثبت در تاریخ، این هشدار در جایی از گزارش آمده باشد.

عباسعلی یزدانی

+ نوشته شده در ۱۴۰۲/۱۰/۲۰ ساعت توسط Abbas Yazdani  | 

مددکاری جامعه ای ...
ما را در سایت مددکاری جامعه ای دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : communityworkera بازدید : 17 تاريخ : دوشنبه 25 دی 1402 ساعت: 15:01